
سلطان سلیمان یکم دهمین پادشاه عثمانی از نظر من پادشاه منفوری است؟چرا؟!حس وطن پرستی می گوید:این سلطان سلیمان یکم که فیلمی هم در مورد زندگی او و سوگلی اش خرم خاتون یکی از زنان حرمسرا در کشور ترکیه ساخته شده و چهره ای غیرواقعی و دروغین از او نمایش داده شده همانی است که بارها به ایران در دوره صفویان و زمان شاه طهماسب در نبردی نابرابر حمله کرد.
تاریخ دروغ نمی گوید بیائید زندگینامه اش را با هم مطالعه کنیم.سلیمان عثمانی هم پادشاهی جاه طلب بود مانند سایر پادشاهان جنگید و خون ریخت و غارت کرد.
سلطان سلیمان اول یا قانونی دهمین پادشاه عثمانی از سن 26 سالگی تا هنگام مرگ بر عثمانی حکم می راند.او طولانی ترین سلطنت را در میان خاندان عثمانی داراست.او را در غرب با نام سلیمان باشکوه و در شرق با نام قانونی می شناسند.از این جهت به قانونی مشهور شد که سیستم قضایی عثمانی را به کلی بازسازی کرد.او به دلیل فتوحاتی که داشت در اروپای قرن 16 به عنوان سلطانی مقتدر مشهور شد.سلیمان، شخصاً ارتش عثمانی را برای فتح استحکامات دنیای مسیحیت در بلگراد، رودس، و اکثر مجارستان رهبری کرد اما در محاصره وین در سال 1529 ناکام ماند. او قسمتهای بزرگی از شمال آفریقا که از غرب تا سر حدات الجزایر میرسید و همچنین قسمت اعظم خاورمیانه را طی جنگهایش با ایرانیان به تصرف امپراتوری عثمانی در آورد. تحت رهبری او، ناوگان دریایی امپراتوری عثمانی بر دریاهای اطراف، از مدیترانه گرفته تا دریای سرخ و خلیج فارس، تسلط یافت. سلیمان شاعر و زرگری برجسته به شمار میآمد، او همواره حامی و پشتیبان فرهنگ و هنر نیز بود و عصر طلایی هنر، ادبیات، و معماری امپراتوری عثمانی را خود شخصاً سرپرستی میکرد. سلیمان به پنج زبان ترکی عثمانی، ترکی جغتایی، عربی، فارسی، و روسی سخن میگفت.
اما سلیمان عاشق شدعاشق یک کنیز روسی -سلیمان با زیر پا گذاشتن سنتها و رسوم سلاطین پیشین، با کنیزی از حرمسرا به نام روکسلانا یا الکساندرا (بعداً خرم سلطان نام گرفت) ازدواج کرد. دسیسهچینیهای خرم سلطان در مقام ملکهٔ دربار و نفوذ و سلطهای که بر سلیمان داشت، آوازهٔ او را در جهان پیچاند. پسرشان، سلیم دوم، پس از مرگ سلیمان در سال 1566 و پس از 46 سال حکومت پدر، به جای او بر تخت سلطنت نشست.
خرم سلطان کیست؟ (خرم با تشدید حرف "ر" به معنای شاد و خندان و کسی که شاد می کند)
سلیمان شیفته و شیدای دختری از حرمسرا به نام الکساندرا شده بود که اصالت روتنیایی داشت.سلیمان نام اورا " خرم" گذاشت. خرم دختر یک کشیش ارتودوکس بود که توسط تاتارهای کریمه به اسارت گرفته شد و در قسطنطنیه به عنوان برده فروخته شد. او بهسرعت مدارج ترقی در دربار را پیمود و به سوگلی سلطان تبدیل شد. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنتی 200ساله، کنیزی از حرمسرا را به عنوان همسر رسمی و قانونی خود اختیار کرد که این امر تعجب همگان را برانگیخت زیرا پس از آنکه تیمور، بایزید یکم را شکست داد و زنش را به اسارت گرفت، سلاطین عثمانی از ازدواج نکاحی خودداری میکردند.
همچنین سلیمان به خرم اجازه داد که تا پایان عمرش در کاخ توپکایی اقامت کند که این نیز بر خلاف سنتهای پیشین بود زیرا رسم بر آن بود به محض آنکه ولیعهد از خردسالی در میآمد، او را به همراه مادرش به یکی از استانهای دور میفرستاند تا فرمانداری کند و تجربه بیندوزد و آن زن دیگر به کاخ سلطان باز نمیگشت مگر آنکه پسرش به سلطنت میرسید.
سلیمان با تخلص «محبی» شعر زیر را برای خرم سلطان سرود:
سریر محراب تنهایی من، ثروت من، عشق من، مهتاب من
صمیمیترین یار من، محرم اسرار من، وجود من، سلطان من، تنها و یگانه عشق من
زیباترینِ زیبارویان
بهار من، خرم من، روشنایی روز من، دلبر من، برگ خندان من
نهال من، شیرینی من، رُز من، تنها کسی که مرا در این جهان نمیآزارد
قسطنطنیهٔ من، قرامان من، آناتولی من
بدخشان من، بغداد و خراسان من
زن زیباگیسوی من، عشق ابروکمان من، چشمان شرارتبار عشق من
همواره ستایشت خواهم کرد
من دلباختهٔ توام، چشمان محبی پر از اشک شوق است
فرزندان سلطان سلیمان یکم
شاهزاده محمود - شاهزاده مصطفی - شاهزاده محمد - مهرماه سلطان - سلیم دوم - شاهزاده بایزید - شاهزاده جهانگیر
شاهزاده مصطفی (1553-1515میلادی)پسر سلطان سلیمان یکم و ماهی دوران بود .خرم سلطان سوگلی دربار سعی داشت فرزندش سلیم دوم را پس از پدر به سلطنت برساند.او به همین منظور با کمک رستم پاشا وزیر مقتدر دربار عثمانی موجبات قتل شاهزاده مصطفی و پسر شیرخوارش را فراهم کرد.مصطفی را با تهمت به همدستی با ایرانیان علیه عثمانی متهم کردند و او را کشتند.مصطفی بعد از مرگ برادرش شاهزاده محمود ، بزرگترین فرزند سلطان سلیمان به شمار میرفت. نخستین پسر سلیمان از خرم سلطان شاهزاده محمد (1543–1521 میلادی) بود که او نیز به علت بیماری درگذشته بود. مصطفی در سن سی و هشت سالگی مقام فرماندهی ناحیهٔ آماسیه را برعهده داشت و مورد علاقهٔ خاص سپاهیان و مورد حسادت شاهزادگان دیگر بود اما در اثر نفوذ و بدگوئی خرم سلطان از چشم پدر افتاده بود. صدراعظم رستم پاشا به سلیمان طوری وانمود کرد که مصطفی قصد غصب قدرت او را دارد و توانست فرمان قتل او را از سلیمان بگیرد. چند روز بعد از کشته شدن مصطفی، پسر دیگر سلطان سلیمان به نام شاهزاده جهانگیر (1553–1531 میلادی)، بر اثر علاقه شدید به مصطفی درگذشت و پسر مصطفی بنام محمد نیز برای آنکه بعدها به خونخواهی پدر برنخیزد مسموم شد و به قتل رسید. بعد از مرگ جهانگیر تنها دو پسر از سلیمان به نامهای شاهزاده بایزید و سلیم دوم باقی ماندند. ناخشنودی از سلطنت سلیمان قانونی، با کشته شدن شاهزاده مصطفی گسترش بیشتری یافت. پس از کشته شدن مصطفی برادرش بایزید از سرکوبی کسانی که به نام مصطفی دست به شورش زده بودند کوتاهی کرد و به همین علت چنین شایع شد که این شورش را خود بایزید ترتیب داده است و از اعتماد سلیمان نسبت به او کاسته شد.
رویاها و جنگهای سلیمان یکم عثمانی
برخی از مورخین ادعا میکنند که سلیمان در جوانی علاقه فراوانی به اسکندر کبیر داشتهاست. او تحت تأثیر رویای اسکندر مبنی بر تشکیل حکومتی جهانی از شرق گرفته تا غرب، قرار داشت و این رؤیا در لشکرکشیهای او به آسیا، آفریقا و اروپا بیتأثیر نبود.
سلیمان یکم به جنگ با اروپائیان رفت- کشت و غارت کرد و پیروز شد.سلیمان با مقهور کردن رقبای اصلی اروپاییاش، جایگاه امپراتوری عثمانی را به عنوان بازیگری کلیدی در عرصهٔ سیاسی اروپا تثبیت کرد.او ادعا میکرد به جنگ کافران می رود و زمین را از وجود کافران پاک می کند اما باید از سلیمان پرسید:ای سلیمان جنگ با ایرانیان آنهم حکومت صفویه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟!!!ایرانیان که مسلمان بودند و مذهب شیعه مذهب رسمی ایشان بود.
حالا بفرمائید ادامه مطلب
جنگهای سلطان سلیمان قانونی با صفویان
شاه طهماسب صفوی مانند پدرش "ترکان آناتولی" را بر علیه دولت عثمانی تحریک می کرد.قیام اسکندر چلبی در سال 1529 در نتیجهٔ همین تحریکها روی داد. شاه طهماسب روابط دوستانهای را با کارل پنجم، دشمن سلیمان در پیش گرفته بود. والی بدلیس نیز از اطاعت سلیمان دست برداشته و در پناه طهماسب قرار گرفته بود. همچنین صفویان تلاش میکردند تا در مرکز و جنوب عراق—سرزمینی که روزگاری قلب خلافت عباسیان به شمار میآمد—مذهب تشیع را جایگزین مذهب تسنن کنند. کشتن روحانیون و محققینی که از پذیرش مذهب جدید سر بار میزدند و تخریب مقبرهها و اماکن متبرکهٔ اهل سنت از جمله اقداماتی بود که صفویان برای نیل به این هدف انجام میدادند. سلیمان به عنوان رهبر مسلمانان اهل سنت نمیتوانست تنها نظارهگر این قضایا باشد. والی بغداد نیز که دستنشانده طهماسب صفوی بود با دولت عثمانی به توافق رسید. علاوه بر همهٔ این مسائل، انگیزهها و منافع اقتصادی نیز دخیل بود.
در سال 1533 وقوع جنگ اجنتابناپذیر به نظر میرسید. سلیمان به وزیر اعظمش، ابراهیم پاشا مأموریت داد تا بهسرعت سپاهی جمعآوری کند و به سوی کردستان حرکت کند. سلیمان خود در قسطنطنیه ماند تا سپاهی بزرگتر را سازماندهی کند و در اسرع وقت به یاری ابراهیم بشتابد. ابراهیم مناطق بین ارزروم و دریاچهٔ وان و همچنین آذربایجان را اشغال کرد. سلیمان در پی آن بود تا با شکست دادن صفویان برتری خویش را ثابت کند در نتیجه به مناطق مرکزی ایران یورش برد و تا سلطانیه پیش آمد. اما شاه طهماسب قصد جنگیدن نداشت و سعی میکرد با از دست دادن زمین، از درگیر شدن در جنگی سهمگین خودداری کند. سلیمان که از تبعات تعقیب کردن ایرانیان در زمستان سرد بیمناک بود،
تغییر نظر داد و تصمیم گرفت تا بر روی عراق که آبوهوای مساعدتری داشت تمرکز کند. سلیمان با گذر از کوههای زاگرس در زمستان همان سال بغداد و سایر نواحی عراق را بدون مواجهه با هیچگونه مقاومتی فتح کرد. در نتیجه سرزمینهای پیشین خلافت اسلامی به تصرف عثمانی درآمد و سیادت سلیمان بر جهان اسلام تثبیت شد. در ادامه آذربایجان چندین مرتبه بین دو دولت دست به دست شد اما طهماسب همچنان از رویارویی مستقیم با سلیمان خودداری میکرد. سلیمان به صفویان اجازه داد تا آذربایجان را دوباره تصرف کنند اما پیش از بازگشت به کشورش وضعیت استان ارزروم را سر و سامان داد و در مناطقی که روزگاری در اختیار ترکمانان و کردها قرار داشت، حاکمیت مستقیم دولت عثمانی را اعمال کرد. در نتیجه لشکرکشی عظیم سلیمان به شرق با پیروزی قطعی بر صفویان همراه نشد. کردستان و اکثر عراق به تصرف دولت عثمانی درآمد اما صفویان شکست نخوردند. آذربایجان، جنوب قفقاز، و قسمتهایی از شرق عراق همچنان تحت کنترل دولت صفویه باقی ماند اما قدرت نظامی و وجههٔ مذهبی صفویه در آناتولی تضعیف گردید.
فرمانروایان گیلان و قزوین که ابریشمی که از طریق تبریز به بورسا و آلپو می فرستادند منشأ ثروت شان بود و از نظر اقتصادی به عثمانیها وابسته بودند سلطنت سلطان سلیمان قانونی را به رسمیت شناختند.
پس از آنکه القاس میرزا، برادر شاه طهماسب، در سال 1547 به دولت عثمانی پناهنده شد، سلیمان امیدوار شد تا با استفاده از تنشهای خانوادگی، خطر مذهب تشیع را دفع کند و دستکم آذربایجان و قفقاز را تصرف کند؛ در نتیجه در سال 1548 به همراه القاس میرزا برای بار دوم به ایران یورش آورد. سلیمان بار دیگر آذربایجان را بهآسانی اشغال کرد. شاه طهماسب در حین عقبنشینی سیاست سوراندن منابع و کور کردن چشمهها و قناتها را اتخاذ کرده بود و به محض آنکه ارتش عثمانی در فصل زمستان به آناتولی بازگشت برای بازپسگیری مناطق از دسترفته جلو کشید. القاس میرزا که دریافته بود سپاه عثمانی نمیتواند بهسادگی بر رقیب چیرگی یابد، پا پس کشید. خستگی و یأسی که سلیمان را فرا گرفته بود، او را مجبور کرد تا به قسطنطنیه بازگردد حال آنکه پس از 2 سال نبرد جز چند قلعهٔ نظامی در گرجستان و قلعهٔ وان، چیز دیگری به دست نیاورده بود. قلعهٔ وان بهخوبی مستحکم و سازماندهی شد تا برای دفع یورشهای آتی صفویان به آناتولی مورد استفاده قرار گیرد. بدین ترتیب، خطری که از جانب صفویان احساس میشد کاهش یافت اما از بین نرفت.
سلیمان در سال 1554 سومین و آخرین نبردش علیه صفویان را آغاز کرد. دلیل این لشکرکشی، شروع مجدد یورشهای صفویان به آناتولی بود. دسیسهچینیها و توطئههای درباریان از جمله رستم پاشا و خرم سلطان علیه شاهزاده مصطفی که به مرگ او انجامید نیز در آغاز این نبرد بیتأثیر نبود. سلیمان این بار قصد داشت با ویران و تخریب نمودن قلمرو صفوی در قفقاز، سپاه در حال عقبنشینی شاه طهماسب را به دام بیندازد. گرچه عثمانیها این فرصت را داشتند که سربازان زیادی را به اسارت بگیرند و اسرا را به همراه غنائم فراوان به قسطنطنیه بفرستند اما شاه طهماسب سرانجام به کوههای لرستان عقب نشست و سپاهش را از شکست و نابودی کامل نجات داد. سلیمان که از دستیابی به یک پیروزی قاطع ناامید شده بود، در سال 1555 در آماسیه پیمان صلحی را با شاه طهماسب منعقد کرد که به موجب آن جنگهای طولانیمدت مابین دو دولت برای مدتی خاتمه مییافت. طهماسب مرزهای میان دو کشور را به همان صورتی که در زمان انعقاد پیمان صلح بود و شامل آخرین فتوحات سلیمان نیز میشد پذیرفت و متعهد شد که از تبلیغات ناسالم و یورش به آناتولی دست بردارد. در عوض سلیمان نیز متعهد شد به زائران ایرانی اجازه دهد تا به شهرهای مقدس مکه و مدینه و نیز اماکن مقدس شیعیان در عراق سفر کنند. بالاگرفتن نارضایتیها و شورشی که در سرزمین عثمانی در نتیجهٔ قتل شاهزاده مصطفی روی داده بود، از دیگر عواملی به حساب میآمد که سلیمان را به انعقاد صلح ترغیب کرد.
اندیشه نوشت: امان از اینهمه حرص و طمعبعد از اینهمه کشت و کشتار آخرش صلح؟
ساخت سریال حریم سلطان محصول کشور ترکیه که زندگی سلطان سلیمان عثمانی را به تصویر کشیده است .از فتوحات و جنگها گرفته تا حرمسرا و زندگی خصوصی و سوگلی او خرم سلطان
پخش سریال حریم سلطان، انتقادات و اعتراضاتی را در کشور ترکیه برانگیخت. برخی از بینندگان به آنچه ارائهٔ تصویری «نامحترمانه»، «شرمآور»، و «خوشگذران» از شخصیت تاریخی سلطان سلیمان میخواندند واکنش نشان دادند. شورای عالی رادیو و تلویزیون ترکیه ادعا کرد که بیش از 70000شکایت دربارهٔ این سریال دریافت کردهاست و به شو تیوی اخطار داد تا به خاطر نمایش نادرست «حریم خصوصی یک شخصیت تاریخی» به صورت عمومی عذرخواهی کند. رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه، نمایش این سریال را به دلیل «بد جلوه دادن تاریخ ترکیه به نسل جوان» کشور محکوم کرد.
گروههای کوچک اسلامگرا و ملیگرا به نشانهٔ اعتراض مقابل استودیوی شو تیوی تجمع کردند اما سریال همچنان مخاطبان و علاقهمندان فراوانی دارد.
اندیشه نوشت:سلیمان قانونی از نظر من مانند همه پادشاهان دنیا منفور است1.بخاطر حمله به کشورم ایران 2.به دلیل داشتن حرمسرا-زن ارزش و احترام دارد شایسته نیست در مکانی به نام حرمسرا نگهداری شود .یک لقمه نان و پنیر و یک مرد سالم و وفادار به هزاران قصر امثال سلطان سلیمان می ارزد سوگلی شدن پیشکشجواهرات ارزنده هم پیشکش این شاهان
شاعر می فرماید:
من از بی نیازی به ثروت رسیدم
که از بی نیازان غنی تر ندیدم
برای رسیدن به آرامش دل من از مال دنیا چه آسان بریدم
من از بی نیازی به ثروت رسیدم که از بی نیازان غنی تر ندیدم
خدایا من از تو دولت نمیخواهم متاع دنیا را ، شوکت نمیخواهم
فقط ز لطف بی کرانت، به من عطا کن آرامش خاطر ای خالق قادر
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.